ماجرای ادامه تحصیل در خارج از کشور – مرحله اول
** توجه: این متن فقط مربوط به مقطع ارشد برای اروپا، هستش و هیچ ربطی به مقاطع لیسانس یا دکترا نداره**
سلام
اگر که الان داری این متن رو میخونی، یعنی اینکه دنبال یه راهی میگردی واسه رفتن به خارج از کشور، البته از راه تحصیلی. خب هر راهی داستان خاص خودشو داره که هر کسی این راه رو باید بره، حالا این وسطا یه سری چیزا ممکنه تغییر کنه، ولی اصل مسیر یکیه و شامل موارد زیر هستش:
۱- متقاضی که قبلا دانشجو بوده و درس خونده.
۲- دانشگاه که با توجه به یه سری شرایط اولیه، دانشجوی خارجی قبول میکنه.
۳- و سایر موانع (کاملا رفع شدنی) که در این مسیر وصال قرار میگیرن.
شروع این داستان از یه “تصمیم برای آینده” شروع میشه و تا “خیلی آینده” هم ادامه داره. اما میخوام هر مرحله رو جدا جدا رو توضیح بدم. چون خودم هنوز در مراحل اولیه ش قرار دارم، سعی میکنم هر چقدر اطلاعاتم کاملتر شد، اینجا اضافه کنم.
مرحله اول: رفتن یا نرفتن، مسئله این است.
همیشه اول ماجرا که باید به یه انگیزه برسی، از همه چی سخت تره. اینکه یه جواب برای خودت بخاطر این تصمیم عجیب و غریبت داشته باشی. یه سری سوال هست که باید بالاخره یه جوابی پیدا کنی، جوابی که اولا خودت رو متقاعد کنی و بهش ایمان داشته باشی، دوما بتونی با ایمانی که به جوابت داری، به دیگران هم نشون بدی که بی برنامه نیستی و از روی بیکاری نیست.
۱- اینکه اصلا چرا میخوای بری؟
۲- مگه اینجا چشه؟
۳- خونواده ت رو میخوای چیکار کنی؟
۴- ازدواج کردی؟ همسرت چی؟
۵- این همه هزینه (حدود ۴۰ میلیون سالیانه) از کجا میاری؟
۶- برنامه ت چیه؟
۷- کدوم کشور؟
۸- چرا اون یکی کشور نه؟
۹- و …
جواب این سوالا یه شبه بدست نمیاد. برای من حدودا ۱ سال طول کشید تا به قطعیت برسم که میخوام برم. ۷-۸ باری تصمیم گرفتم که برم و کنسل کردم، چون هر دفعه فاکتورهای متفاوتی توی استدلال هات تاثیر میذارن، ولی خب باید یه تصمیم بگیری. به قول یه دوستی “خوب فکراتو بکن و شبش بخواب. ولی از فردا صبح که پاشدی برو دنبال تصمیمت. تا تهش”.
پیشنهاد میکنم برای رسیدن به این جواب، از چند تا چیز کمک بگیری. مگه قرار نیست که بری، پس مطمینا ته ذهنت دنبال یه موفقیتی هستی. بهترین نمونه ش هم آدمایی هستن که قبل تو این راه رو رفتن. یا افرادی که به عنوان الگو تو زندگیت قبولشون داری، خصوصا اونایی که به تصورات و آرزوهات نزدیکترن.
میتونی زندگی و سرگذشتشون رو رصد کنی ببینی چیکارا کردن، متاسفانه هرگز نمیشه فهمید توی هسته اصلی ذهنشون چی میگذره و چه چیزایی رو تجربه کردن، ولی خب میشه از آثاری که بجا میذارن، از رفتاراشون و دیدی که بهشون وجود داره، میشه فهمید حدودا ماجرا چیه. پس اگر حس میکنی خوبه، پیگیر باش، اولی نشد دومی، دومی نشد سومی، بالاخره با مرور زمان (۱) میفهمی خودت چی میخوای و از کی الگو بگیری.
این مسیر، قبل از اینکه تو رو به دانشگاه و هدفت برسونه، به شناخت خودت از خودت میرسونه. شناخت کسی که میتونی باشی و تا حالا نبودی، چون باورش رو نداشتی، چون کارهایی نکرده بودی که به این باور برسونتت. حالا وقتشه که کاری رو بکنی که تا الان نمیکردی تا نتیجه ای رو بگیری که تا حالا نگرفته بودی.
پ.ن.(۱). منظورم از زمان کاملا نسبیه. میتونه یه لحظه باشه و یه اتفاق، میتونه یه سال باشه یا بیشتر. مهم اینه که بیخیال نشی.
پ.ن.(۲). طولانی ترین لینک عمرم :)))
درودبرتو
کاملاً موافقم. البته بنظرم این مسئله که آدم اول تکلیفشو با خودش روشن کنه و بعد شروع کنه برای هر پروسه سخت، زمانبر و هزینه بری صدق میکنه.
مهندس شعبانعلی رو چندسالی هست میشناسم. بسیار توصیه میکنم وبسایت و کارهای ایشون رو مطالعه و استفاده کنید.
لینکی که از ایشون گذاشتید شکسته و تراست زون کلاً بسته شده.
ممنون میشم لینکو آپدیت یا کتاب مورد نظرو معرفی کنی.
سپاس فراوان
شهرام
سلام شهرام جان
این پروسه برای کل زندگی ادامه داره و تموم شدنی هم نیست.
آره. تا حدودی آشنا هستم و فایلاشونو گوش دادم
الان دقیقا یادم نیست، ولی حدس میزنم فایل “مسیر اصلی” باشه.
ارادتمند