اگه نمی ترسیدی…
نمیدونم چند نفر از کسانی که تو این دنیای به این بزرگی زندگی می کنن ,کتاب کوچیکی به اسم “چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟” رو خوندن ,و از اون مهمتر چند نفر از اونها این جمله رو که میگه “اگه نمی ترسیدی چه می کردی؟” رو روی کاغذ یادداشت کردن ,تا بعدا هر چند وقت یکبار اون رو بخونن و از اون مهمتر چند نفر این چمله رو تو زندگیشون اجرا میکنن؟؟؟
در هر صورت و هیچ صورت ,نمیدونم چرا اینطوریه که هر چند روز یکبار از همه چیز خسته میشم و میخوام که ای کاش تو اون لحظه دیگه میتونسنم به هیچ چیزی فکر نکنم ,اما وقتی دلیلش رو میبینم و یاد جمله “موانع برای این هستن که متوجه بشی هنوز عاشق هدفت هستی یا نه” میفتم ,یه لحظه همه چیز صفر میشه و داستان زندگی عادی من ادامه پیدا میکنه.
نمیدونم که چطور میشه فهمید این همه زحمت و تلاشی که میکشیم و میکنیم ,واقعا نتیجه میده یا همشون وقت تلف کنیه؟؟؟
یک سوال ( فقط ۲ ثانیه برای جواب دادنش مهلت دارین ):
انسان خوشبختی هستی؟
.. ممنون میشم (+ میشیم) دلایلش رو هم بنویسین [ البته اگه حوصله دارین (; D: ]
نه ، چون نمی تونم به هدفمی که می خوام برسم
نمیشه قطعی گفت
شاید تو مسیر باشی
باید از روی نشونه ها فهمید و تنها شخص هم خودتی که میتونی بفهمی چه خبره
موفق باشی 🙂