بیوگرافی وبلاگ نویسی من
تا یادم نرفته ,ع… [ببخشید…جواب تلفن رو بدم الان میام…] [{بعد از سیمین} شرمنده ,از بیمه زنگ زده بودن. میگفتن فردا بیمه ماشینتون تموم میشه . {خوب شد یه روز زودتر خبر داد} !!! ].
از وقتی که وبلاگ نویسی رو در سال ۸۶ شروع کردم و تا الان هم ادامه دادمش ,فکر میکنم که این یکی آخرین مطلبی هستش که تو سال ۸۷ مینویسم. امیدوارم که باز هم بتونم وبلاگ نویسی رو در سال ۸۸ ادامه بدم و بتونم تا سال ۸۹ که اگه خدا بخواد و فارغ التحصیل شدیم, همچنان برقرار باشه. البته قول نمیدم که بتونم در سال ۹۰ باز هم این کار رو تنهایی انجامش بدم. یعنی اگه خدا بخواد در سال ۹۱ رفتیم خونه بخت, در سال ۹۲ با پسرم یه وبلاگ مشترک بزنیم و اگه خدا لطف کنه یه دختر هم بذاره تو دامنمون در سال ۹۳, دخترم هم به جمعمون اضافه بشه.
اگر که در سال ۹۴ دیگه کسی به جمع خونوادگیمون اضافه نشه, بهتون قول میدم که هرجوری شده تا ۱۰ – ۱۵ سال دیگه باسه بچه ها یه آستینی بالا بزنم و حداقل اینجوری دو نفر نویسنده به نویسندگان وبلاگ اضافه کنم.پس با این حساب در سال ۱۴۰۵ – ۱۴۱۰ نوه هام هم میارم تو این کار.
راستی یادم رفت بگم عیدتون مبارک D: