چرا باید به کاری که انجام میدهیم علاقه داشته باشیم؟
همیشه گفتن و میگن باید دنبال کاری بری که عاشقش هستی و ازش لذت میبری.
ولی خب ظاهرا من که کسی رو ندیدم بتونه اینجوری باشه و بهم بگه چرا. ولی شرایط برای من طوری بوده که خودم بتونم تو این مسیر باشم و دنبال کارایی برم که دوسشون دارم. و الان هم کاری میکنم که دوسش دارم.
بعد از این همه سال تجربه، به این نتیجه رسیدم که این جمله و نصیحت از کجا میاد.
لازمه پیشرفت و رسیدن به مقام عالی در هر چیزی، تلاش و پیشرفت مداوم در اون زمینه هست. حالا هرچی که باشه. هر شخصی دنبال یه چیزی میره و براساس چیزی که فکر میکنه درسته، عمل میکنه.
مطمینا در شروع کار خیلیا هدف های گنده میریزن و تصمیم های بزرگی میگیرن. ولی هرچی که جلوتر میری، کم کم از تعداد اون افرادی که با شور و هیجان کار رو شروع کرده بودن کم میشه. ولی باز هم یه سری هستن که کم نمیارن و جلو میرن. باز هم در ادامه یه سری دیگه کم میارن و بیخیال میشن. ولی باز هم تعداد خیلی کمتر ادامه میدن و ادامه میدن و ادامه میدن. بعد از یه مدت، میبینی که اوووووووو تا کجاها رفتن و دیگه حتی نمیشه بهشون رسید. اونا موفق شدن و ما موندیم با هزارتا کار نصفه و نیمه رها کرده.
ولی واقعا چرا اینجوری میشه؟
بخاطر اینکه اونا واقعا علاقه داشتن. یعنی، واقعا علاقه داشتن.
یعنی اگر که حتی لازم بود، شب ها بیدار میموندن و کارشون رو پیگیری میکردن. ما اینکار رو کردیم؟
یعنی اگه لازم بود از همه چی میگذشت و فقط به هدفش فکر میکرد. ما گذشتیم؟
یعنی هر پیشنهاد و اتفاق وسوسه انگیزی رو که دیدن بیخیال شدن و فقط به هدفشون فکر کردن. ما کردیم؟
یعنی هرچی سختی و مانع جلوشون اومد، محکم تر شدن و جلوتر رفتن. ما کردیم؟
نکردیم. به وقتش کاری رو که باید میکردیم نکردیم. پس چطور انتظار داریم به جایی برسیم که لایقش نیستیم.
گفتنیا رو گفتم. واضح و ساده… ولی طول کشید تا بفهمم که این بازی فقط یه قانون داشت، ایمان داشته باش…
“جاده موفقیت خیلی خلوته”